مجموعه تلویزیونی «زیر همکف» به کارگردانی بهمن گودرزی و به نویسندگی مهدی حمزه با حضور چند تن از بازیگران سینما و تلویزیون از جمله پریسا گلدوست و محمود جعفری که چهره و تصویر آنها خاطرات شیرینی را از نقش آفرینیهای درخشان گذشته در اذهان عموم زنده میکنند، با وجود پخش چند قسمت، ظاهرا با اقبال خوبی از جانب مخاطبین روبرو نشده است.به نظر میرسد فضای آپارتمانی، نداشتن محوریتی جذاب در قصه و همچنین دیالوگهای بی معنی و کلیشه ای و از همه مهمتر حضور دو طیف از بازیگران حرفه ای و غیر حرفه ای در مقابل هم، موجب به تحلیل بردن خط اصلی قصه شده است. کما اینکه حضور بازیگر جوانی به اسم هومن شاهی نیز در این سریال انتقاد بسیاری را در پی داشته است!هومن شاهی با نام هنری «گامنو» از نوجوانی وارد خوانندگی رپ شد و در تولید موزیک ویدئوی «سوسنخانم» کم و بیش شهرت گرفت و با وجود همه انتقادهایی که از این آهنگ و سبکی که ترویج میداد، فعالیت خود را گسترش داد. اما به یکباره در قاب تلویزیون صدا و سیمایی ظاهر شد که با کوچکترین رفتاری خلاف میل خود از جانب شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و هنری آنها را ممنوع التصویر میکند و البته قضاوت چنین موضوعی را میبایست به مردم واگذار نمود.
دو ضعف عمده مجموعه زیر همکف؛ پیش از همه چیز نداشتن یک قصه خوب و دیالوگهای پرمحتوا، طناز و پرمعنی است. مشکلی که دامن بسیاری از سریالها و مجموعههای رسانه ملی ایران را گرفته است و این ابصار لجام گسیخته ای که هم اکنون در این تشکیلات حاکم است و فقط تعداد انگشت شماری از نویسندگان را در چتر حمایتی خود قرار داده است و اجازه حضور اندیشههای خلاق را به این میدان نمیدهد، تا هست چنین پیش خواهد رفت.
شاید این محتوا را نیز دوست داشته باشید
وقتی اندیشه در گردش نباشد عملا هر اقدامیبی ثمر خواهد بود. چرا که افکار متنوع است که میتواند هیجان را در مخاطب ایجاد نماید…
در سریال نون. خ که میتوانست مبنا و الگوی همین سازمان در فیلمسازی و تولید شود شاهد یک موج تازه از روایت و فضایی خارج از زندگی آپارتمان نشینی بودیم و همین باعث شد که مخاطبین زیادی را پای قاب تلویزیون بکشاند. شما وقتی به فلسفه رقص کردی بر میخورید متوجه یک موضوع شگفت انگیز خواهید شد. که رقص کردی، فقط یک رقص نیست بلکه رزم است!
دست در دست هم گذاشتنها، پایکوبیها و چرخاندن دستمال در هوا همه و همه حکایت از یک فلسفه عمیق فکری دارد که این نکته را فردی چون سعید آقاخانی کارگردان این سریال که خود او نیز کرد است به خوبی درک نموده و با خلق یک فضای طناز، هم اعتقادات قلبی خود را با جذابیتی تمام و کمال پیش روی مخاطب قرار میدهد و هم در مخاطب هیجان و انگیزه ایجاد میکند.
آمار نشان میدهد با پخش این سریال حجم گردشگران ایرانی و خارجی به منطقه کردستان و اورامانات چند برابر شد و این شاید کمترین منفعتی بود که این سریال توانست داشته باشد. گرچه قیاس سعید آقاخانی با فیلمسازان کم مایه ای که امروز فقط به خاطر رانت و بروکراسی دست به تهیه و تولید فیلم میزنند جفای بزرگی در حق واژه هنر است..در کل برای تحلیل چنین موضوعی باید گفت حافظه ضعیف مدیران و دست اندرکاران صدا و سیما از بازخورد تولیدات خود تا به این حد کوتاه و تنگ نظرانه است که حتی رجوعی به آرشیوهای تولیدی نمیکنند تا در جریان ذوق و علاقه مندی مخاطبین خود قرار بگیرند! و البته وقتی بروکراسی در هر مجموعه ای ریشه بدواند، دیگر چنین مبحثی موید این نکته است که فردی که در خواب است را میتوان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده است را به هیچ وجه نمیتوان بیدار نمود!
حالا سوال اینجاست که آیا سریال زیر همکف که با این مضمون پیش پا افتاده و ساده قرار است بیش از 30 قسمت 45 دقیقه ای در قاب تلویزیون درآید چه معنا و مفهوم و محتوایی را میتواند به مخاطبینش القاح نماید؟
نکته دیگری که در ایراد عمده این فیلم به چشم میخورد این است سریال زیر همکف از دو دسته بازیگر حرفه ای و غیر حرفه ای بهره جسته است که البته برای خیلی از افرادی که در این عرصه فعالیت میکنند حیرت انگیز است…اینکه بازیگرانی چون پریسا گلدوست با آن همه نقشهای جذاب و گیرایی که داشته است یا محمود جعفری که خاطرات داماد خانواده پدرسالار را برای مردم زنده میکند چرا و چگونه در مقابل نابازیگرانی قرار گیرند که از اسم و رسم بازیگری فقط الفبایش را آموخته اند که همین امر موجب عدم برقراری ارتباط این دو دسته میشود.
در پایان باید نتیجه گرفت که سریال زیر همکف چون همه سریالهای کلیشه ای و بی مایه ای که از دسته گلهای صدا و سیما برای مخاطبین ایرانی است جز وقت تلف کردن عوایدی نخواهد داشت.