“حال تئاتر ما خوب است” اما شما باور نکن | محسن فاضلی

ساخت وبلاگ
“حال تئاتر ما خوب است” اما شما باور نکن | محسن فاضلی

چند روزی است دوستان مدیریت مرکز هنرهای نمایشی لطف فرمودند وبرای ما کارت صادر کردند .دست گل شان درد نکند.

متچکریم!

اما من حالم زیاد خوش نیست…

دوروز پیش رفتم تئاتر شهر و در محوطه گشتی کوتاه زدم راستش دلم گرفته بود..

دنبال رفقا ودوستان دهه ۷۰ هفتادی ها می گشتم…

اما بی خودی دور خودم می چرخیدم…

انگاری تو بگو آب شده اند ورفتن زمین!

غم انگیز است به یاد آن سال های سرد زمستانی وبرفی افتادم.

چه شور وهیجانی داشت…

بروبچه های دانشکده سینما، تئاتر و هنرهای زیبا وکلی عشق وصفا می کردیم. من در بولتن جشنواره تاتر بودم…

مهرداد رایانی جوان بود…

رحمت امینی دانشجو بود…

مختاباد کوچیکه بود…

چیستایثربی…

برهانی مرند….

سیامک صفری…

سعید بهروزی…

دشتستانی، پریوش نظریه، هوشنگ هیهاوند ، محمد دشتگلی .

پریوش نظریهپریوش نظریه

بزرگا:

اردشیر صالحپور و حسین فرخی، نصرالله قادری ، محبی، محمد چرمشیر ،آتیلا پسیانی، رضا فیاضی  وخیلی های دیگر…

همه درحال تمرین برای رسیدن به جشنواره پاتوق همگی هم همین تاتر شهر بود دیگه /نمایش ها “کارها زیاد نبودند بروبچه های شهرستانی هم تعداشان کم وزیاد می شد .گرچه همه شهرستانی بودیم. مثلا جنوبی ها یه خورده بیشتر. چه کیف وحالی می کردیم.

“تاتر بهانه بود”

“نمایش بهانه بود “

از دیدن همدیگه سیر نمی شدیم.

لذت وافری می بردیم توی اون سوز وسرما .وبرفی که سر ایستادن نداشت. گرمای وجود بر و بچه های تئاتر مگر می گذاشت کسی احساس سرما بکند.

دلم برای (سی) اون سال ها بال بال می زند : مدینه گفتی و کردی کبابم..

حالا دارم بیاد آن سالها می نویسم.

کجایی برادر…توبگو همین حال کجایی؟!

هجرت کرده ها…سفر کرده ها….ونسلی که هرگز عشق را ودوست داشتن را بازی نکرد ند، زندگی کردند….

ما عاشقانه همدیگر را دربغل می گرفتیم وبه آغوش می کشیدیم.

از طبقه فرو دستان بودیم اما با عزت نفس وقانع به داشته هایمان. محجوب بودیم.

هنوز از دور زدن ها ورکب زدن های امروزی خبری نبود”دل شکستن “معنی نداشت…

کسی دل کسی را نمی شکست..

ممیز های امروز معنا نداشت..

زیر آب زد ن های امروزی معنا نداشت..

برای جایزه کسی تئاتر کار نمی کرد..

حسادت ها هنوز گل نکرد بود…

آنچه درآن فصل عاشقانه گل می داد “گل یخ بود”

کورش نریمانی و نادر برهانی مرندکورش نریمانی و نادر برهانی مرند

خبری از برهانی مرند نیست !

خبری از کوروش نریمانی نیست !

خبری ازسیامک نیست!

مجید گیاهچی !…

…نه انگاری همه را به سیبری فرستادند .خدایا مگر بدون این بروبچه ها میشه جشنواره برگزار کرد؟!

دلم گرفته است وخسته ام /خسته ام/ قیافه ها هیچکدام آ شنانیست..

من به دنبال رؤیا هایمان می گردم.

با رؤیا هایمان چه کردید؟!

من دلم در این زمستان بی برف وباران در محوطه تئاتر شهر بدنبال کیست . هان تو بگو “سبزه قبا” ی زیبای دلکم…

اصلا سبزه قبا واهل هوایی ها را گم کرده ام. من هنوز دلم پر می زند برای دوران جوانی هایمان.

نادر برهانی مرند په کوکا تو کجانی؟

سعید بهروز بی معرفت بی خداحافظی رفتی ولایت .

نه گفتی محسن دلش سی تو تنگ میشه ..

دشتستانی تو کجانی؟

ستاره های تئاتر کم سو شده اند وبرف دیگر نمی بارد…

چیستا یثربیچیستا یثربی

وتوسبزه قبا ی چشم سفید ، غزال مارا ندیدی هان دخترک *من دلم گرفته است *

شما در راه که می آمدی غزال مارورا ندیدی؟!

گریه نکن خواهرم . :در خانه ات درختی خواهد رویید ودرخت ودرخت های درشهرتو ..

بسیار درختان درسرزمینت..

وباد پیغام هر درختی رابه درخت دیگر خواهدرسانید.

ودرخت هاازباد خواهند: :پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟

محسن فاضلی(نویسنده و منتقد سینما وتئاتر)محسن فاضلی(نویسنده و منتقد سینما وتئاتر) سرزمین هنر...
ما را در سایت سرزمین هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzaminhonar بازدید : 147 تاريخ : چهارشنبه 4 بهمن 1396 ساعت: 21:21