نشریه ورایتی | مروری بر فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء | جی ویسبرگ |مترجم امیرحسین میرزائیان

ساخت وبلاگ
نشریه ورایتی | مروری بر فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء | جی ویسبرگ |مترجم امیرحسین میرزائیان

مروری بر فیلم بدون تاریخ، بدون امضاء

جی ویسبرگ، منتقد نشریات سینمایی ورایتی

ترجمه: امیرحسین میرزائیان

در این درام خوش ساخت، که تمام طبقات اجتماعی ایرانی را تلوتلوخوران بر مرز قانونمندی نشان می دهد، با داستان  یک پزشک قانونی مواجهیم که باور دارد مسئول مرگ پسربچه ای است. در «بدون تاریخ، بدون امضاء» ، فیلمی که به شایستگی ساخته شده ، بازی بازیگرانش به طرزی استثنایی خوب است، قسمت عمده ی آن به خوبی پرداخته شده است و پیرنگش هم نقص های چشمگیر اندکی دارد، شاهد دل مشغولی ای هستیم که گریبان یک پزشک قانونی را گرفته است: او متقاعد شده که ممکن است سبب مرگ یک کودک شده باشد. فیلم «بدون تاریخ، بدون امضاء» ، از نخستین فیلم وحید جلیلوند، «چهارشنبه، نوزده اردیبهشت» که گیرا اما الگومند بود، ساختار مستحکمتری دارد.این فیلم به کاوش دغدغه های مسئولیت و قصور فردی، در جامعه ای که در آن افرادی هستند که مرز های قانون را به نفع خودشان جابه جا میکنند، می پردازد.بازی تمام و کمال نوید محمدزاده، که جایزه ی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره ی فیلم فجر را هم برای او به ارمغان آورد، بار اصلی احساسی فیلم را بر دوش می کشد، زیرا انگیزه های شخصیت اصلی فیلم، تا پایان کار مبهم می ماند. موفقیت این فیلم در فستیوال ونیز در کنار انتخاب جلیلوند به عنوان بهترین کارگردان جشنواره ی فیلم فجر، نگاه فستیوال های فیلم دیگر را هم به دنبال این فیلم خواهد کشاند.

اتومبیل دکتر کاوه نریمان(امیر آقایی)، هنگام رانندگی او به سوی خانه در شب، با اتومبیل راننده ی بی مبالاتی پهلو به پهلو می شود که در نهایت باعث تصادف اتوموبیل دکتر نریمان با یک موتورسیکلت می شود. خانواده ای که روی موتور سوارند، موسی(نوید محمد زاده)، همسرش لیلا (زکیه بهبهانی) و دخترشان، زخم هایی سطحی برمی دارند، اما پسر هشت ساله ی آنها، امیرعلی ، احتمالا دچار ضربه مغزی می شود. نریمان که تاریخ بیمه ی اتومبیلش به سر آمده و نمی خواهد پلیس را درگیر ماجرا کند، به خانواده ی موتورسوار پیشنهاد می کند که آنها را به بیمارستان ببرد، موسی ابتدا مخالفت می کند ، اما بعد از اینکه بابت تعمیر موتورسیکلتش پول می گیرد قبول می کند که جلوی یک کلینیک پزشکی توقف کند. دکتر نریمان می بیند که موسی از جلوی کلینیک می گذرد و سعی می کند به او علامت دهد که بایستد، اما خانواده ی موتورسوار در تاریکی شب ناپدید می شوند.چند روز بعد، نریمان نام امیرعلی را در میان اسامی اجسادی که تازه به سردخانه ی پزشکی قانونی که او در آن کار می کند رسیده اند می شنود. همکار او، دکتر سایه بهبهانی (هدیه تهرانی”چهارشنبه سوری”) پسربچه را کالبد شکافی می کند و متوجه می شود که او مسمومیت غذایی داشته است، که به نظر او همین باعث مرگ او شده است. دکتربهبهانی موضوع را به والدین امیرعلی می گوید، و موسی و لیلا متوجه می شوند که مسمومیت به دلیل خوردن مرغ ارزان قیمتی بوده است که موسی، نادانسته از فاسد بودن آن، پنهانی از یک کارخانه ی پرورش طیور خریده است. احساس عذاب وجدان موسی باعث می شود که او کنترل اعصابش را از دست بدهد و در بهترین صحنه ی فیلم، به کارخانه برود تا با شخصی که لاشه های مانده ی مرغ را به او فروخته مواجه شود.

بدون تاریخ بدون امضا

در این میان، نریمان هم با عذاب وجدان خودش درگیر است، زیرا او فکر می کند شاید مسمومیت غذایی سبب اصلی مرگ کودک باشد، اما دلیل مرگ زودرس او همان شکستگی گردنش در تصادف است. سایه شکی ندارد که مصرف مرغ فاسد باعث مرگ امیرعلی بوده است، اما نریمان هرچه بیشتر مصمم می شود تا قصور احتمالی خودش که باعث مرگ امیرعلی شده را اعلام کند ، آنهم به دلیلی که هرگز مشخص نمی شود و باعث ایجاد ضعفی بزرگ در منطق شخصیت نریمان می شود: چرا او با وجود اینکه می داند پسرک به هرحال به دلیل مسمومیت غذایی می مرد، چنین مصمم است که گناهش را ثابت کند و زندگی اش را تباه کند؟ دلایل این جوش و خروش هایی که هرچه بیشتر مازوخیستی می شود، برای قبول مسئولیت ترا‍ژدی ای که بعید است او مسببش باشد، چیست؟

موضوع بلاتکلیف دیگر در فیلم، ماهیت رابطه ی نریمان با سایه است. به نظر می رسد رابطه ی آنها بیشتر از همکاری صرف باشد، اما آیا آنها رابطه ی عاطفی نافرجامی در گذشته داشته اند یا اینکه این رابطه هنوز ادامه دارد؟ پیرنگ فیلم برای پرداختن به این ایهام ها بسنده نیست، حال آنکه طرح دست و پا شکسته ی حضور انسان هایی که کمابیش کارهای غیرقانونی می کنند ، مثلاً حضور مرغ های فاسد یا مشورت زیرجلی زن مجروح با نریمان، کاملاً با عقل جور در می آید، زیرا برداشتی از مردمان فرسوده ای را به بیننده می دهد که به اجبار وارد موقعیت های ناخواسته می شوند تا روزگار بگذرانند. مشکل دیگر پیرنگ، پرورش قانونی مرغ است که با آنچه قبلا در فیلم دیده ایم ، وحدت انداموار( به معنای معاصرش) ندارد.

بدون تاریخ بدون امضا

خوشبختانه فشار احساسی شخصیت های درگیر بحران فیلم، مخصوصا سوگ خشمناک لیلا و رنج روحی کمرشکن موسی، به طرز گیرایی در آنها حفظ می شود. هر چهار بازیگر اصلی به بهترین شکل بازی می کنند، اما بازی محمدزاده در صحنه ی کارخانه، وقتی تک گویی نومیدانه اش کیفیتی حماسی و شکسپیری به خود می گیرد، گوی سبقت را از دیگران می رباید. او تمام نیروی جسمانی اش را در طوفانی از خروش کلمات دردمند می ریزد. دیالوگ های فیلم گاه به گاه به حالت لفاظی درمی افتند، اما در این صحنه ، تک تک کلمات محمدزاده مردافکن هستند.
طراحی بصری فیلم تلخی مداومی دارد، رنگ ها چنان از گرما تهی شده اند که تقریبا سیاه و سفید می نمایند، و این به وی‍ژه در صحنه های پی در پی شبانه ی فیلم مشهود است. نکته ی دیگری که نباید از آن گذشت، شباهت نهادی سردخانه و کارخانه است. در هردو مکان، از نورپردازی سرد و سخت استفاده شده است.

منبع: وبسایت ورایتی

سرزمین هنر...
ما را در سایت سرزمین هنر دنبال می کنید

برچسب : نشریه,ورایتی,مروری,فیلم,بدون,تاریخ,بدون,امضاء,ویسبرگ,مترجم,امیرحسین,میرزائیان, نویسنده : sarzaminhonar بازدید : 130 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1396 ساعت: 14:12