سرزمین هنر

متن مرتبط با «ریشتر» در سایت سرزمین هنر نوشته شده است

بهروز | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران |فصل هشتم| قسمت اول

  • بهروز نام هشتمین فصل از داستان تعاملی پنج ریشتر تهران است. این داستان به قلم نوید فرخی نوشته شده و در دو قسمت تقدیمتان می شود. بهروز – قسمت اول نوید فرخی حتی باران هم نتوانسته بود باعث شود که مردم کنجکاوانه در محل اعدام جمع نشوند .مرد سیاه پوش کاغذی در دست گرفت و مشغول خواندن شد : -آقای بهروز کریمی به موجب این حکم، شما محکوم به مرگ با طناب دار در ملأ عام هستید .دادگاه رأی به قصاص در محل وقوع جرم,بهروز,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران ...ادامه مطلب

  • بهروز | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران | فصل هشتم | قسمت دوّم

  • بهروز | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران – فصل هشتم| نوشته ی نوید فرخی | خلاصه ی قسمت اول: بهروز به اشتباه در صحنه ی یک جنایت به عنوان قاتل دستگیر و چون تمام شواهد علیه اوست به اعدام محکوم می شود. دفاعیاتش مورد قبول دادگاه نیست و برای اجرای حکم به پای چوبه ی دار می رود. بهروز – قسمت آخر نوید فرخی لبانش هنوز خشک است اما نمی تواند از گفتن این یکی صرف نظر کند: -آقای امامی؛ خانم امامی، من عمیقاً از مرگ,بهروز,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران ...ادامه مطلب

  • ولگرد | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران | فصل هفتم| قسمت سوم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۲۴ 12 مشاهده مژگان ذوالفقارخانی | داستان ولگرد | خلاصه ی قسمت قبل: کاش تو باغ می موندم .به اون دخمه عادت کرده بودم .زیرزمین شیره کش خونه اوس جعفر. از بچگی کنار توله سگها و ننه عشرت پیر و مش یدی باغبون شب رو به صبح رسونده بودم .هر از گاهی هم اوس جعفر با رفیقاش می اومدن و بعد از تریاک کشی و بساط سورو ساتش، کلی خوراکی و ته مونده سیگار و ته بستهای وافور باقی می موند….. ولگرد-قس,ولگرد,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران,هفتم,قسمت ...ادامه مطلب

  • ولگرد | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران | فصل هفتم| قسمت چهارم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۲۵ 7 مشاهده داستان ولگرد قسمت آخر |خلاصه قسمت قبل: دست زری رو گرفتم و با خودم بردم .از ترس می لرزید و هی می گفت حاج مرتضی منو می کشه .از اون روز نه از حاج مرتضی خبری شد و نه از خونه باغ. بعدها شنیدم باغ تو بافت بود و اوس جعفر اونو به شهرداری فروخت…. داستان ولگرد | قسمت چهارم مژگان ذوالفقارخانی کی و چه وقت نمی دونم اما همونجا چرت زدم و با اونهمه خماری و درد خوابم برد .صبح زود ,ولگرد,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران,هفتم,قسمت,چهارم ...ادامه مطلب

  • ولگرد | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران | فصل هفتم| قسمت اول

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۲۲ 19 مشاهده ولگرد نام داستانی است نوشته ی مژگان ذوالفقارخانی که فصل هفتم داستان تعاملی پنج ریشتر تهران را تشکیل می دهد. این داستان را در ۴ قسمت از امروز به صورت سریالی در هنرلند خواهید خواند ولگرد مژگان ذوالفقارخانی مثل تمام شبهایی که دربه دری کشیدم و واسه یه لقمه نون، مثل سگ سطل اشغالهای شهر خراب شده رو بو میکشیدم از خم کوچه گذشتم ساعت چند بود ؟ *** همیشه دیر می رسیدم .بچ,ولگرد,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران,هفتم,قسمت ...ادامه مطلب

  • ولگرد | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران | فصل هفتم| قسمت دوم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۲۳ 7 مشاهده ولگرد | نوشته ی مژگان ذوالفقار خانی | قسمت دوم | در قسمت اول خواندیم: داش خلیل، برادر ناتنیم، منو مفت به اوس بنا فروخته و گفته نخواستیش بده به یکی دیگه . تموم اون سالها هیچ سراغی ازم نگرفت….. ولگرد |قسمت دوم مژگان ذوالفقار خانی آروغ بلندی زدم و با ناخنهام تیکه گوشتی که لای دندون کرم زدم بود رو به زور دراوردم و بعد تو دهنم کردم و مزه مزه کردم . یهو دلم هوا ننه گوهر,ولگرد,داستان,تعاملی,ریشتر,تهران,هفتم,قسمت ...ادامه مطلب

  • بهجت | قسمت دوم | داستان تعاملی پنج ریشتر تهران|فصل ششم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۰۷ 15 مشاهده داستان “بهجت” ، فصل ششم از داستان تعاملی “پنج ریشتر زلزله” به قلم گلپر فصاحت است. داستان “پنج ریشتر تهران” داستانی است با محوریت وقوع زلزله در شهر تهران که هر نویسنده آن را با قلم خود و از زاویه ی دید خاصی به تصویر کشیده. این مجموعه داستان ، به صورت سریال در سایت هنرلند به اشتراک گذاشته می شود. قسمت دوم بهجت از لای شیشه ی نیمه کثیف پنجره آشپزخانه، به ابرها نگا,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل ...ادامه مطلب

  • داستان تعاملی| پنج ریشتر تهران|فصل ششم|بهجت|قسمت سوم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۰۹ 12 مشاهده داستان “بهجت” ، فصل ششم از داستان تعاملی “پنج ریشتر زلزله” به قلم گلپر فصاحت است. داستان “پنج ریشتر تهران” داستانی است با محوریت وقوع زلزله در شهر تهران که هر نویسنده آن را با قلم خود و از زاویه ی دید خاصی به تصویر کشیده. این مجموعه داستان ، به صورت سریال در سایت هنرلند به اشتراک گذاشته می شود. بهجت قسمت سوم کشوی اول را که باز کرد ، لباس های زیر رنگ و وارنگ فرو,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,ششمبهجتقسمت ...ادامه مطلب

  • داستان بهجت |پنج ریشتر تهران|فصل ششم|قسمت چهارم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۶/۱۰ 16 مشاهده داستان بهجت ، فصل ششم از داستان تعاملی “پنج ریشتر زلزله” به قلم گلپر فصاحت است. داستان “پنج ریشتر تهران” داستانی است با محوریت وقوع زلزله در شهر تهران که هر نویسنده آن را با قلم خود و از زاویه ی دید خاصی به تصویر کشیده. این مجموعه داستان ، به صورت سریال در سایت هنرلند به اشتراک گذاشته می شود. بهجت قسمت چهارم داد او در صدای فریادهای دیگران گم بود. چه مصیبتی بود ,داستان,ریشتر,تهرانفصل,ششمقسمت,چهارم ...ادامه مطلب

  • آندو |داستان تعاملی| پنج ریشتر تهران|فصل پنجم|قسمت سوم

  • “آندو” فصل پنجم از داستان پنج ریشتر تهران به قلم آناهیتا برزویی است. یک داستان تعاملی در مورد وقوع زلزله ای خیالی در تهران  که به قلم تنی چند از نویسندگان معاصر در نه فصل مجزا نوشته شده. این داستان برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته می شود. آناهیتا برزویی قسمت سوم توی حیاط کلیسا غلغله ای برپاست.ماهایا و آندرانیک دست در دست هم از کنار مردمی که هنوز دارند جیغ م,آندو,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,پنجمقسمت ...ادامه مطلب

  • آندو |قسمت چهارم |داستان تعاملی|پنج ریشتر تهران|فصل پنجم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۵/۳۱ 14 مشاهده آندو فصل پنجم از داستان تعاملی پنج ریشتر تهران به قلم آناهیتا برزویی است. این داستان که در مورد وقوع زلزله ای خیالی در تهران است به قلم تنی چند از نویسندگان در نه فصل مجزا نوشته شده. و برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته میشود. آندو – قسمت چهارم آناهیتا برزویی پزشک دستکشهایش را در می آورد و توی سطل زباله می اندازد:-مثل اینکه تو ی,آندو,قسمت,چهارم,داستان,تعاملیپنج,ریشتر,تهرانفصل,پنجم ...ادامه مطلب

  • داستان تعاملی | پنج ریشتر تهران|فصل چهارم|مهری|قسمت اول

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۵/۲۲ 17 مشاهده داستان “پنج ریشتر تهران” یک داستان تعاملی در مورد وقوع یک زلزله خیالی در تهران است که به قلم تنی چند از نویسندگان در نه فصل مجزا نوشته شده. این داستان برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته میشود.“مهری” فصل چهارم از داستان پنج ریشتر تهران به قلم مژگان طاهری است: مژگان طاهری قسمت اول سالن آرایشگاه پر از بوی تند مواد هایلایت و رنگ مو بود. زن میان سالی که جلو آیینه ایستاده بود حوله سفید را از روی سرش برداشت و در حالی که با انگشتان دست موهای سرش را واکاوی میکرد، به آرایشگر که زن جوان و بزک دوزک کرده ای بود گفت: “به به دستت درد نکنه ,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,چهارممهریقسمت ...ادامه مطلب

  • داستان تعاملی |پنج ریشتر تهران|فصل چهارم|قسمت دوم|مهری

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۵/۲۳ 17 مشاهده داستان “پنج ریشتر تهران” یک داستان تعاملی در مورد وقوع زلزله در تهران است که به قلم تنی چند از نویسندگان در نه فصل مجزا نوشته شده. این داستان برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته میشود.“مهری” فصل سوم از داستان پنج ریشتر تهران به قلم مژگان طاهری است: قسمت دوم مهری بازهم زنگ خانه را با انگشت سردش به صدا دراورد و منتظر ماند. اما خبری نشد. چندبار دیگر زنگ زد و هربار دلشوره اش بیشتر می شد.کوچه را تا انتها طی کرد به امید اینکه شاید مادرش جایی ایستاده باشد تا باران خیسش نکند. اما خبری نبود با سرعت خودش را به خانه ی برادرش رساند بازهم,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,چهارمقسمت,دوممهری ...ادامه مطلب

  • داستان تعاملی پنج ریشتر تهران|فصل چهارم| مهری |قسمت سوم

  • تاریخ:۱۳۹۶/۰۵/۲۴ 20 مشاهده داستان “پنج ریشتر تهران” یک داستان تعاملی در مورد وقوع زلزله در تهران است که به قلم تنی چند از نویسندگان در نه فصل مجزا نوشته شده. این داستان برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته می شود.“مهری” فصل سوم از داستان پنج ریشتر تهران به قلم مژگان طاهری است: مهری- قسمت سوم مژگان طاهری دیگر به مادرش فکر نمی کرد. ساعت از ده شب گذشته بود. دخترهایش را پیدا کرده بود. یکی شان را بدون پای راست و یکی را با صورت نیمه. گوشه حیاط مدرسه نشست. سر بچه ها را روی پایش گذاشت و چادرش را روی خودش و دخترها کشید. خانم دکتر بیمار را معاینه کرد و پرونده اش ر,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,چهارم,مهری,قسمت ...ادامه مطلب

  • داستان تعاملی |پنج ریشتر تهران|فصل پنجم|قسمت اول|آندو

  • داستان “پنج ریشتر تهران”  یک داستان تعاملی در مورد وقوع زلزله ای خیالی در تهران است که به قلم تنی چند از نویسندگان در نه فصل مجزا نوشته شده. این داستان برای اولین بار به صورت سریال، از طریق سایت هنرلند به اشتراک گذاشته میشود.“آندو” فصل پنجم از داستان پنج ریشتر تهران به قلم آناهیتا برزویی است: آندو آناهیتا برزویی قسمت اول آندرانیک جلوی آیینه می ایستد. کراوات را روی یقه اش می گذارد..با خودش می گوید:-اصلا دلم نمی خواد پدر تعمیدی باشم.اونم پدر خوانده کسی که عاشق مادرشم!.تقصیر واروژه. دست بردار نیست هیچوقت نخواست بفهمه ماهایا را از من دزدیده.دستی به موهای پر پشتش میکشد بلند می گوید:-ماما، بیا بب,داستان,تعاملی,ریشتر,تهرانفصل,پنجمقسمت,اولآندو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها